بلاقا گؤره

یولداش لار
     
سایغاج
rss feed
جكستان پَــ نَــ پَــ
جكستان پَــ نَــ پَــ
آنا یارپاق       ایلگی      
جمعه 15 اردیبهشت 1391 :: نويسنده : محمد حسين

چندين شعر زيبا درباره خيانت

من به يادت بودم
اما تو بي احساس
به منو احساسم
تو خيانت كردي باز
يادم از يادت رفت
بي صدا قلبم مرد
من شدم تنها تر
خاطراتت رو غم برد
بي هوس عاشق بود
اين دل بيچارم
از هوس تو رفتي
من هنوز بيمارم
بي خداحافظ بود
رفتنت از پيشم
دور ميشيو من
بي صداتر ميشم
به تو مديونم من
عشقو يادم دادي
عاشقت بودم من
تو به بادم دادي .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
خيانت كرده اي آري
ولي گويم نفهميدي
بدي از كار من بوده
كه تو اينگونه رنجيدي
ز تو قديس تر هرگز
نديدم من به جان تو
تو گريه مي كني اما
گمانت هست كه خنديدي
وفا را من ز تو ديدم
به اسم بي وفائيها
همين بود آنجه من كردم
همان بود آنچه تو ديدي
چرا بازي كني با من
خيانت از توئي هرگز
فقط يك لحظه دور از من
به يك بيگانه خنديدي ...

* * * ** * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
مي روي و در بيراهه ي خيانت گم ميشوي
مي روي و هر قدمت آفتي است و هر نگاهم شكايتيست
هراس بر وجودم چنگ مي زند
مرغ شوم بر ويرانه ها مي خواند
سياهي جان مي گيرد
و سايه چركين خيانت تمامي سطح آبي قلبم را مي پوشاند
باتلاق رذالتها تو را مي بلعد و تو نيز تمامي روشني ها را
ومن تنهاتر از هر غروب ديگري دست بر تن خاك مي كشم و بنگر بر زبانه هاي آتش درونم كه به كبريت تو جان گرفت و جانم سوزاند. .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
شاديت را ز دور ميبينم
بانگ خندان صدايت
بر دلم ميكوبد
چه صداي زشتي
چه نواي شومي
مشت بي رحم خيانت
به سرم ميكوبد
من از اين درد به خود ميپيچم
همچو كرمي زخمي
چشم مست تو براي دگري ميخندد
و براي من ِ عاشق
درد بي رحم سياهي ست
كه بر اين جان ترك خورده روان ميسازي
چشم غمگين دلم پر خون است
دل من ميشكند از
ياد آن ايّامي
كه به روي پدرم جوشيدم
به تن ِ پير ِ چروكيد? او
رخت غم پوشيدم
رسم غفلت اين است
گله اي از تو ندارم هرگز
هستيم را به تو بخشيدم ليك

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
خيانت ديدم وُ گفتم : تلافي مي كنم من هم
اگر با ديگري باشم؛ سبك تر مي شود دردم
خيانت كردم اما تو؛ ز من با طعنه پرسيدي :
چرا با اينكه بيزاري دچار ترس و ترديدي؟
خيانت كردي و چون ابر؛ به شَكَّم گريه باريدم
خيانت كردم وُ اشكي به چشمانت نمي ديدم
تلافي كردم و دردي فزون گرديده بر دردم
درونت از غمم خاليست ؛ خيانت من به خود كردم
گناهت گردنم مانده ؛ چه تاواني كه پس دادم
چه كردم با خيالاتم ؛ نخواهد رفت از يادم .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
خيانت كرده ام .... آري
و بر عشق تو مي خندم
دو چشمت را خودم امشب
به روي خويش مي بندم
خيانت كرده ام .... آري
نمي داني و مي گويم
بدان راهي دگر بي تو
براي عشق مي جويم
وفايم را نديدي كه
خيانت را ببين حالا
دل تنگم نديدي كه
دل سنگم ببين اما
نديدي غرق احساسم
نديدي گريه هايم را
خيانت كرده ام تا تو
ببيني خنده هايم را
خيانت كرده ام .... آري
چه خشنودم كه مي داني
مكن انديشه باطل
كه قلبم را بسوزاني

امانت داده بودم دل
به دستانت نفهميدي؟
چه آوردي به روز دل

در غوغاي زندگي تا سكوت مرگ دوستت دارم ، تاوان آن هر چه باشد ، باشد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


گؤنده ر 100 درجه کلوب دات کام گؤنده ر
بؤلوم : اس ام اس خنده دار و جوك جديد
یارپاق لار :
 
   
 
Powerd By : ARZUBLOG.COM Theme Designer : MyTheme.ir